چند وقت پیش کتابی با عنوان "پیامی که انسانهای کرات دیگر به من دادند" به دستم رسید.
هدف این کتاب این بود که مخاطب را به اصرار با خودش همراه کنه .در واقع این کتاب می خواست خدا و معجزات را با علم ثابت کنه. این کتاب ذهن من را خیلی درگیر این موضوعات کرد به طوری که جدی جدی داشت باورم میشد که خدا یه انسان فضایی.
اما بعد از مدتی فهمیدم که کل این مطالب ساختگی است و در آخر نویسنده کتاب خوش رو پیامبر معرفی کرده.
این متن که راجع به همون کتاب هست رو که چند روز پیش پیدا کردم و دوست دارم که شما هم بخونیدش:
الوهيم چه كساني هستند؟
رايل مدعي است : "الوهيم نام انسان هاي كرات ديگر هستند كه از نظر علمي هزاران سال از ما جلوترند و تمام موجودات زنده و انسان ها را در كره زمين با مهندسي ژنتيك خلق كرده اند". در نزد اين گروه الله نام رهبر الوهيم است . با مزيت داشتن "علم و تدبير" از پيامي كه به رايل داده شده سرانجام مي توان به حقيقت الله پي برد. الله ، رهبر و راهنماي الوهيم ، اين انسان هاي پيشرفته در علم و تكنولوژي است كه متعلق به كرات ديگر هستند".
"كلود" ادعا كرده است كه تاكنون شش بار با انسان هاي فضايي برفراز كوه آتشفشان ديدار كرده است . وي يكي از افراد الوهيم را اين گونه توصيف كرده است : "چهار فوت قد، موهاي مشكي ، چشمان بادامي و پوست زيتوني " محل زندگي آنها نيز در "سياره اي نزديك به زمين است " اما "خارج از منظومه شمسي ".
اين خدايان پيشرفته در علم و تكنولوژي (به خصوص علم ژنتيك كه مورد توجه خاص رايل است ) درباره علت حضور خود در زمين اين گونه توضيح داده اند: "در شش اگوست سال 1945 هنگامي كه بمب اتمي هيروشيما را درهم ريخت ، ما وارد عرصه پديداري و آشكارسازي شديم؛ زماني كه الوهيم تصميم به فرستادن پيام آور خود- رايل گرفتند تا آورنده پيام دوره پديداري باشد". از اين سال تا سال 1973 الوهيم پيامي نفرستادند. در اين سال بود كه از رايل خواستند كه پيام شان را منتشر كند و براي آنها سفارتي بسازد تا انسان هاي زميني به طور رسمي ورود خالقان علمي پيشرفته خود را در آنجا خوشامد گويند.
تا همين جا چند پرسش ساده به ذهن خطور مي كند: اول ، خالق "الوهيم "، منظومه شمسي ، خارج از منظومه شمسي و به طور كلي كهكشان ها چه كسي است ؟ دوم ، چه لزومي دارد كه اين انسان هاي پيشرفته به كره زمين بيايند؟ سوم ، مگر قبل از جنايت هيروشيما هيچ جنايت ديگري به دست بشر رخ نداده بود؟ چهارم ، چرا آنها بايد داراي يك سفارتخانه باشند؟ و جالب تر اينكه چرا بايد اصرار ورزند كه اين سفارتخانه در سرزمين فلسطين (بيت المقدس) ساخته شود، آن هم در محلي كه خارج از حيطه حكومت آنهاست ؟
رايليان و بيت المقدس
جالب است بدانيم كه الوهيم اصرار عجيبي براي ساخت سفارت خود در بيت المقدس دارند: "ما خواسته بوديم كه سفارتي نزديك بيت المقدس براي استقبال از ما ساخته شود و مقامات لجوج چندبار از تصويب آن امتناع ورزيدند". آنان براي اين انتخاب توجيه جالب توجهي دارند: "ترجيح ما براي بيت المقدس فقط به دليل احساس عاطفي بود، چرا كه بيت المقدس جايي است كه مردم آن ما را دوست دارند، به ما احترام مي گذارند و خواهان خوشامدگويي به ما و ابراز احترامات شايسته هستند". حال چگونه مي توان مدعيات مذكور را اثبات كرد، مشخص نيست ! با اين همه الوهيم اين مردمي را كه دوست شان دارند و به آنها احترام مي گذارند و خواهان خوشامدگويي نيز هستند، تهديد كرده اند: "ارتباطي كه ما با مردم اسرائيل داريم به زودي قطع خواهد شد و عهد و پيمان جديد به پايان خود نزديك مي شود، براي ايشان زمان اندكي مانده است تا اشتباه خود را درك كنند، در غير اين صورت پراكنده خواهند شد".
بهره برداري از ادبيات دينى
نقل قول بالا اين نكته را به ذهن متبادر مي كند كه "رايل " تلاش كرده است از ادبيات ديني نيز به نفع افكار خود بهره گيرد. وي در ادامه پيامي كه خطاب به يهوديان بيت المقدس (اسرائيل ) درخصوص لزوم ساخت سفارتخانه در آن سرزمين فرستاده ، نوشته است : "وقتي كه كشور ديگري اين اجازه را تصويب كند [اجازه ساخت سفارت را] به اسرائيل شانس آخري داده خواهد شد... در غير اين صورت [صدور مجوز ساخت سفارت]... مردم داود حمايت ما را از دست داده و پراكنده خواهند شد." و اين در حالي است كه مي دانيم قوم يهود پيوسته از اين پراكندگي و بي سرزميني در هراس بوده و خود را سرزنش كرده است .
خواندن جملات زير نيز ما را به ياد انجيل و ادبيات مسيحي مي اندازد؛ هر چند كلماتي مانند پيامبر، عشق ، نور، پسر عزيز ما و... در ادبيات اديان ديگر نيز ديده مي شود:
"درحال حاضر از دهان پيامبر عزيزمان [كلود ويريلون] عشق ما و نور ما شما را هدايت خواهدكرد و فراموش نكنيد كه اگرچه ما دائما شما را مي بينيم ، هربار كه او به شما مي نگرد ما بيشتر شما را مشاهده مي كنيم ، زيرا آنچه را كه او مي بيند با عشقي كه براي شما دارد زيباتر مي شود. هرچند بيشتر به او عشق بورزيد، بيشتر به ما عشق ورزيده ايد. زيرا او جزئي از ما است در زمين ... نمي توانيد به ما عشق بورزيد و همزمان او را فراموش كنيد، چرا كه باز هيچ كس به پدر نمي رسد مگر از طريق پسر... عشق او به شما به قدري زياد است كه دائما از ما مي خواهد چيزهايي را كه نزد ما غيرقابل بخشش است ، ببخشيم . او بهترين حامي شماست در چشم خالقان تان و در سياره تان كه هر دم عشق و بخشايش كمتر مي شود، در جامعه اي كه به دليل نبود ارزش ها هر روز خشن تر مي شود، او باارزش ترين موهبت شماست ... باشد كه نور او شما را به ما هدايت كند...".
رایل مدعي است كه ادیان گذشته زيرمجموعه اي از كيش او هستند: "الوهيم ، پيامبران گذشته از جمله موسي ، عيسي ، بودا، زرتشت ، محمد(ص )، بهاءالله و ديگران را براي هدايت بشريت به نمايندگي خود در زمين برگزيدند تا ما را به دوران كنوني علم و پيشرفت راهنمايي كنند". با همين توجيه است كه به آيات قرآن استناد كرده و پس از نقل آيه 81 سوره آل عمران (كه البته ترجمه نادرستي دارد و تمام آيه هم نيست) [2]
آورده است : "برادران و خواهران عزيز مسلمان ! اجازه دهيد به اطلاع شما برسانيم كه رايل (پيام آوري كه در آيه بالا قول ظهورش آمده ) امروز در ميان ماست و مشغول آماده كردن راه براي بازگشت پيامبران عظيم الشان بر روي زمين است . نهايت افتخار است اگر بتوانيم به رايل در راه رسيدن به اين هدف مقدس و بازگشت جلال آفرين محمد بزرگوار دست ياري دهيم ".
رايل اما جلوتر هم آمده و خود را صريحا "امام زمان " خوانده است : "الله پيمان را با همه پيامبران بست تا رسول مصدق (امام زمان ) [پرانتز از متن اصلي است] را ياري كنند؛ مسلمان ، يهودي يا مسيحي . بر ما متدينين است كه به سوي حكم الله برخيزيم و پيام آورش ، رايل را در اين راه ياري كنيم ".
جعل واژه "الوهيم " براي انسان هاي به اصطلاح پيشرفته اي كه رايل از آنها سخن مي گويد، بي دليل نبوده است . او با توجه به ادبيات يهودي ، مسيحي و اسلامي از واژه مورد نظر در جهت اعتقادات خود بهره برده است : "اسم مفرد الوهيم الوها است كه به زبان عربي يعني آنها كه از آسمان آمدند. در انجيل ، الوهيم (يك لغت جمع ) به غلط خدا (مفرد) ترجمه شده است . در زبان عربي به عنوان الله از الوهيم ياد مي شود. الله (الوها) همان يهوه ، رهبر الوهيم است ".
با اين همه الوهيم گويا از رهبران ديني دل خوشي ندارند، زيرا صريحا اسقف هاي واتيكان و به ويژه شخص پاپ را دشمن رايليان مي نامند؛ دشمناني كه الوهيم را ناچار مي كنند تا دست قدرت خود را بر آنان فرود آورند: "دشمنان شما [رايليان] دست قدرت ما را خواهند ديد كه بر سرشان فرود مـي آيـد. بـه خصوص سوءاستفاده گر رم و اسقف هايش و تمامي كساني كه به اسم ما، ولي بدون فرمان ما عمل مي كنند".
در اينجا نيز توجه به اين نكته مهم است كه يكي از مضامين مهم كتب مقدسي چون قرآن و انجيل حمله به عالمان ديني اي است كه به معتقدات و وظايف ديني شان ملتزم نيستند و دين خود را تحريف مي كنند.
قابل ذکر است که آنها از آیات قرآن در راستای مشروعیت بخشیدن به دین کذایی خودشان تفسیر نموده اند که واقعا جای تاسف دارد.
علم ، جايگزين مذهب
"علم به جاي خدا" مساله اي نيست كه به تازگي مطرح شده باشد. پيش زمينه مخاطبان رايل در اين خصوص وسيله اي بوده است تا از طريق آن اعتقادات اين كيش و رهبرش در ميان اذهان عمومي راه يابد. رايل با تعيين شعار "علم ، جايگزين مذهب " تلاش كرده است تا در دل گروهي از مردمي كه به چنين شعارهايي دلبستگي نشان مي دهند، جايي باز كند. وي در اعلاميه خود آورده است : "اخلاقيات و اصول مذاهب سنتي ، ديگر با شرايط كنوني زندگي همگوني ندارند، ولي انسان همچنان نيازمند يك ديد اساسي و عرفاني از هستي است . مذهب رايل با آشكار كردن حقيقت درباره الوهيم و خلق علمي زندگي در كره زمين اين نياز را در دوران جديد برآورده است ".
با توجه به چنين بينشي است كه مذهب بودا مورد توجه الوهيم قرارگرفته است : "مذهب بودايي بيشتر و بيشتر در زمين موفق است و اين خوب است ، چرا كه مذهبي است كه به حقيقت و به تعادل بين علم و روحانيت كه براي انسان هاي عصر نوين لازم است ، نزديك ترين است " و هم از اين روست كه رهبر اين كيش ، بوداييان را مستعدترين افراد براي پيوستن به كيش جديد مي داند: "مذهب بودايي بدون گذشته افسانه اي آن مذهب رايلي مي شود و بودايي هاي بيشتر و بيشتري رايلي خواهند شد".
با توجه به اينكه بوداييان به خدا به آن معنايي كه در اديان ابراهيمي از او ياد شده اعتقاد ندارند، چنين نگاهي چندان غيرمعقول به نظر نمي رسد؛ اما چه كسي مي تواند تضمين كند كه بوداييان با آن پشتوانه تاريخي و فرهنگي به سادگي ملحوظ در عبارات نقل شده ، به اين كيش بپيوندند؟
در پرسش از آقای رائل : در پیامها نوشته شده است که خدایی وجود ندارد چون جهان بینهایت است و بنابراین نمی تواند مرکزیتی داشته باشد و نسبتا به همین دلیل هم روحی وجود ندارد. ولی آیا نمی توان گفت الوهیم جایگزین (خدا) در ذهن اکثریت رائلیان شده است و ایده ی دوباره خلق شدن در سیاره ی جاودانگان جایگزین عقیده ی (روح) شده است که امکان دسترسی به بهشت را فراهم می کند؟
جواب رائل: بلی، هیچ خدایی وجود ندارد. کیهان بینهایت است و بنابراین نمی تواند مرکزیتی داشته باشد. هر چند که لازم است فرق قائل شد بین آنهایی که برایشان خدا مفهومی است به اسم بینهایت، چیزی که جاودانه است، همه جا حاضر است، غیر قابل لمس است و هیچ قدرتی روی ما انسانها ندارد، با آنهایی که برایشان (خدا) شخصی با یک ریش سفید است که روی ابری نشسته و آدمها را به شکل خودش آفریده است. از آغاز بشریت این دو مفهوم با هم مخلوط شده اند. دو مفهوم کاملا متفاوت، تحت یک نام در آمده اند و معانی جداگانه ی خود را از دست داده اند. الوهیم از یک طرف به انسانهای ابتدایی توضیح دادند که بینهایت وجود دارد که همه جا حاضر و جاودانه است که ما انسانها جزئی از آن هستیم و همچنین جزئی از ماست و از طرف دیگر خودشان را معرفی کردند که ما را به شکل خودشان آفریده اند. به تدریج خصوصیات بینهایت به الوهیم نسبت داده شد و این تا حدی درست است چونکه آنها جاودانه هستند. و برای بینهایت، قدرت ظهور بوسیله ی پیامبران آسمانی، باز تا حدی صحت دارد، چونکه الوهیم تا حدی می توانند ابزاری برای بینهایت باشند در خلق انسانهای متفکر به شکل خودشان. ولی بینهایت مستقیما و دائما از بالای سر مراقب ما نیست و در خودش هیچ آگاهی و علاقه ای به رفتار ما ندارد. چه انسان به دوره ی طلایی برسد و چه خودش را نابود کند هیچ اهمیتی برای بینهایت ندارد همانطور که ما اهمیتی به مولکولی از انگشت دستمان که آن را طی لمس یک پارچه روی آن جا می گداریم، نمی دهیم. نسبت به بینهایت این کاملا طبیعی است که یک فلسفه ی انتخاب اصلح طبیعی در تمام طبقات وجود داشته باشد؛ چه برای آدم یا سگ بینهایت بزرگی که کره ی زمین یک جزئی از جمجمه یا ناخن دستش ممکن است باشد، چه برای خورشیدی که آن را روشن می کند و چه برای میلیونها سیاره ای که دارای موجود متفکر است و می تواند در ناخن شصت دستمان پیدا شود. آنانی که خدا را به چشم بینهایت می بینند، مانند اکثر مذاهب شرقی درست می گویند. تا جایی که این تصور کلی بدون هیچ گونه هویت و شخصیتی و بدون هیچ گونه آگاهی و هوشیاری از ما یا چیز دیگری در نظر گرفته شود. آن افرادی که (خدا) را الوهیم خالقینمان در نظر می گیرند، کاملا در اشتباه نبستند به شرطی که الوهیم را مانند اشخاصی که بایستی با دست و زانوهای افتاده در زمین و سجده کنان آنان را پرستش کنیم نشان ندهند، بلکه بهتر است به آنها به چشم برادران بزرگترمان در بینهایت نگاه کنیم که باید به آنها عشق بورزیم، همانطور که آرزو داریم انسانهایی که روزی خلقشان خواهیم کرد به ما عشق بورزند.
روح یک تصور کلی است که ما ریشه شناسی این کلمه را دنبال خواهیم کرد تا معنی آن را بهتر بفهمیم. کلمه ی روح به انگلیسی Spirit از کلمه ی لاتین Spirare گرفته شده است که معنی (نفس کشیدن) را می دهد.
کلمه ی (جان) به انگلیسی Soul از کلمه ی فرانسوی Souffle گرفته شده است که به همان معنی (نفس کشیدن) است. ما می توانیم ترکیب کامل بدن انسان را تجزیه و تحلیل کنیم، بعد این مواد را کنار هم جمع کنیم و با هم مخلوط کنیم، اما یک موجود زنده بدست نخواهد آمد. یک مثال دیگر: تمام موادی را که برای ساختن خانه ی رویایی تان لازم دارید در نظر بگیرید. مثلا ده تن سنگ، ده تن سیمان، صد کیلو رنگ، دو تا وان دستشویی، یک وان حمام و مانند اینها. فرض کنید همه ی این مواد را روی هم انباشته کنیم. با این وجود یک خانه بدست نخواهد آمد . یک چیزی کم خواهد بود. چیزی لازم است تا بتواند این مواد را کنار هم جمع کند و به طرز خاصی کنار هم قرار دهد و بتواند آن را تحت یک نقشه ی دقیق سازمان دهد. یک چیز ضروری است و آن طرح می باشد. ساختن یک انسان هم همینگونه است. بایستی یک طرح و برنامه وجود داشته باشد. این طرح همان کد ژنتیکی است و بدین معنی است که اگر ما بتوانیم مقدار بسیار کمی از ماده را به صورت یک سلول حاوی طرح سلولی در آوریم، می توانیم بگوییم که کار ساخت این انسان تقریبا کامل شده است. این سلول از ماده ای که به عنوان غذا به آن می دهیم استفاده می کند و تکثیر به دو تا، چهار تا، هشت تا سلول کرده و همینطور با پیروی از نقشه و طرح دقیق ادامه می دهد تا جایی که تمام اطلاعات کد ژنتیکی خوانده شود. همه ی موجودات زنده دارای کد ژنتیکی هستند که در انواع مختلف موجودات با هر کدام که متعلق به گروهی هستند متفاوت است، به خصوص در برخی جزئیات مانند رنگ چشم، مو، شخصیت و … حتی انجیل به روشنی اظهار می کند که نه تنها انسان بلکه هر موجود زنده ای دارای روح است.
((اما گوشت را با روحش که همان خونش است، نخواهید خورد. من شرح زندگی خونتان را نیاز خواهم داشت و از انسان، از هر انسانی نیاز به زندگی روح آن شخص دارم)). (پیدایش 9:4:5) ((از آنجایی که روح هر موجود زنده در خونش می باشد)). (لویتیکوس 7:11) . بنابراین هیچ روح اثیری که بعد از مرگ بطور دلپذیری بدن را ترک نماید وجود ندارد. بلکه کد ژنتیک وجود دارد که شخصیت هر فرد خاصی است. از طریق همین کد ژنتیکی است که الوهیم انسانهایی را که در زندگیشان شایستگی لازم برای حضور در سیاره ی جاودانگان را بدست می آورند، دوباره خلق می کنند. هیچ خدایی وجود ندارد، اما الوهیم خالقین ما وجود دارند که ما آرزوی خوشامدگویی به آنها را داریم چون شایسته ی خوشامدگویی هستند. و به آنها ایمان داریم یا بهتر است بگوییم به آنها اعتماد داربم. همچنین روح ملکوتی که بعد از مرگ از بدن خارج شود، وجود ندارد بلکه کد ژنتیکی وجود دارد که حیات جاودانه را برایمان امکانپذیر می سازد. !!
روح یک تصور کلی است که ما ریشه شناسی این کلمه را دنبال خواهیم کرد تا معنی آن را بهتر بفهمیم. کلمه ی روح به انگلیسی Spirit از کلمه ی لاتین Spirare گرفته شده است که معنی (نفس کشیدن) را می دهد.
کلمه ی (جان) به انگلیسی Soul از کلمه ی فرانسوی Souffle گرفته شده است که به همان معنی (نفس کشیدن) است. ما می توانیم ترکیب کامل بدن انسان را تجزیه و تحلیل کنیم، بعد این مواد را کنار هم جمع کنیم و با هم مخلوط کنیم، اما یک موجود زنده بدست نخواهد آمد. یک مثال دیگر: تمام موادی را که برای ساختن خانه ی رویایی تان لازم دارید در نظر بگیرید. مثلا ده تن سنگ، ده تن سیمان، صد کیلو رنگ، دو تا وان دستشویی، یک وان حمام و مانند اینها. فرض کنید همه ی این مواد را روی هم انباشته کنیم. با این وجود یک خانه بدست نخواهد آمد . یک چیزی کم خواهد بود. چیزی لازم است تا بتواند این مواد را کنار هم جمع کند و به طرز خاصی کنار هم قرار دهد و بتواند آن را تحت یک نقشه ی دقیق سازمان دهد. یک چیز ضروری است و آن طرح می باشد. ساختن یک انسان هم همینگونه است. بایستی یک طرح و برنامه وجود داشته باشد. این طرح همان کد ژنتیکی است و بدین معنی است که اگر ما بتوانیم مقدار بسیار کمی از ماده را به صورت یک سلول حاوی طرح سلولی در آوریم، می توانیم بگوییم که کار ساخت این انسان تقریبا کامل شده است. این سلول از ماده ای که به عنوان غذا به آن می دهیم استفاده می کند و تکثیر به دو تا، چهار تا، هشت تا سلول کرده و همینطور با پیروی از نقشه و طرح دقیق ادامه می دهد تا جایی که تمام اطلاعات کد ژنتیکی خوانده شود. همه ی موجودات زنده دارای کد ژنتیکی هستند که در انواع مختلف موجودات با هر کدام که متعلق به گروهی هستند متفاوت است، به خصوص در برخی جزئیات مانند رنگ چشم، مو، شخصیت و … حتی انجیل به روشنی اظهار می کند که نه تنها انسان بلکه هر موجود زنده ای دارای روح است.
((اما گوشت را با روحش که همان خونش است، نخواهید خورد. من شرح زندگی خونتان را نیاز خواهم داشت و از انسان، از هر انسانی نیاز به زندگی روح آن شخص دارم)). (پیدایش 9:4:5) ((از آنجایی که روح هر موجود زنده در خونش می باشد)). (لویتیکوس 7:11) . بنابراین هیچ روح اثیری که بعد از مرگ بطور دلپذیری بدن را ترک نماید وجود ندارد. بلکه کد ژنتیک وجود دارد که شخصیت هر فرد خاصی است. از طریق همین کد ژنتیکی است که الوهیم انسانهایی را که در زندگیشان شایستگی لازم برای حضور در سیاره ی جاودانگان را بدست می آورند، دوباره خلق می کنند. هیچ خدایی وجود ندارد، اما الوهیم خالقین ما وجود دارند که ما آرزوی خوشامدگویی به آنها را داریم چون شایسته ی خوشامدگویی هستند. و به آنها ایمان داریم یا بهتر است بگوییم به آنها اعتماد داربم. همچنین روح ملکوتی که بعد از مرگ از بدن خارج شود، وجود ندارد بلکه کد ژنتیکی وجود دارد که حیات جاودانه را برایمان امکانپذیر می سازد. !!
ابعاد سياسي اقتصادى
گاهي مي توان از ميان خبرهاي پراكنده به نتايج جالب توجهي رسيد. در اين جا قصد داريم با نقل اين گونه اخبار، خواننده را به ابعاد سياسي اقتصادى پديده رايليان توجه دهيم . نتيجه گيري را به عهده شما مي گذاريم .
در تاريخ 26 دسامبر 2002، شركت آمريكايي كلونايد كه به همين كيش وابسته است، اعلام كرد كه نخستين انسان شبيه سازي شده را خلق كرده و نام او را ايو (حوا) نهاده است .
پس از اعلام خبر فوق ژاك شيراك به مخالفت برخاست و خواستار تشكيل نهضتي عليه كلونينگ شد. (كلونينگ فني است كه در آن با استفاده از سلول هاي بدن هر موجود زنده اي ، موجود زنده ديگري خلق مي شود كه كاملا از نظر ژنتيكي با نمونه اصلي يكسان است ، اين شيوه پيش از اين در مورد حيوانات به كار گرفته شد و نمونه آن گوسفندي به نام "دالي " بود كه در اسكاتلند متولد شد). از سوي پاپ نيز پيامي فرستاده شد مبني بر اينكه چنين آزمايش هايي فاقد ملاحظات اخلاقي است و آن را نتيجه يك ذهنيت بي رحم دانست .
در همين سال شركت "كلونايد" خبر توليد دومين انسان شبيه سازي شده از يك زن همجنس گراي هلندي را اعلام كرد. رايل نيز پس از توليد اولين انسان كلوني آن را جزو معجزات خود قلمداد كرد. وي در پايان سال 2003 اعلام كرد: "سال 2004، سال انكار وجود خداست ."
در 24 فوريه 2004 نيز رايل اعلام كرد: "ضد رايليان نوعي ضديهود هستند و به همين دليل بايد با آنان جنگيد". وي در يك سخنراني به دفاع از علم كلونينگ پرداخت و گفت : "اين علم به بشريت اجازه مي دهد به زندگي جاويدان برسد. قدم بعدي همان گونه كه الوهيم با تجربه 25 هزار ساله علمي خويش انجام مي دهد- تكثير مستقيم يك شخص بالغ بدون نياز به دنبال كردن روند رشد و انتقال حافظه و شخصيت به اين شخص است . در اين صورت ما بعد از مرگ از خواب برمي خيزيم ، در يك بدن نو؛ دقيقا مثل وقتي كه بعد از يك خواب خوب شبانه از خواب بيدار مي شويم ".
بعد از اين مسائل بود كه گزارشگر رويتر با طعن و كنايه اي قابل تامل ، پس از اعلام خبر تولد اولين انسان كلوني نوشت : "سه دهه پيش نويسنده ورزشي و اتومبيلران حرفه اي به نام "كلود ويريلون " از فراز يك كوه آتشفشان دعوتي را آغاز كرد كه فرجامش زاده شدن كودكي متفاوت با همه بشريت بود".
با اين همه الوهيم احتمال شكست خود را نيز داده اند و يا به عبارت ديگر، "كلود ويريلون " احتمال داده است كه شايد تلاش هايش هيچ گاه به نتيجه نرسد، از اين رو در ادامه اعلاميه اي كه بخش هايي از آن قبلا نقل شد آورده است : "... باشد كه نور او شما را به ما هدايت كند، چه ما بازگرديم و چه نه . زيرا كه در هر صورت ما در بين جاودانگانمان منتظر شما هستيم ".
رائیلی ها کتاب مقدس خاصی ندارند ولی از آنجا که معتقد هستند بشر زمینی با مهندسی DNA توسط انسان های کرات دیگر خلق شده است و پیامبر نیز فرستادگان آنانند، می پذیرد که کتاب های مقدسی همچون انجیل و قرآن نیز در اصل فرستاده الوهیم هستند ( ولی تناقضات بسیاری در قر
آن و این دین نوظهور وجود دارد) و حاوی توضیحاتی منطبق با ادعای رائیل. البته خود آنان ادعا می کنند که کتاب کابالا (Kabala) (کتاب قدیمی توشته شده توسط ربی های یهود) ( چرا!!!؟؟؟؟) صحیح ترین تفاسیر را در اختیار بشر قرار می دهد.
آن و این دین نوظهور وجود دارد) و حاوی توضیحاتی منطبق با ادعای رائیل. البته خود آنان ادعا می کنند که کتاب کابالا (Kabala) (کتاب قدیمی توشته شده توسط ربی های یهود) ( چرا!!!؟؟؟؟) صحیح ترین تفاسیر را در اختیار بشر قرار می دهد.
نماد اولیه یک صلیب شکسته محصور در ستاره داود بود. صلیب شکسته هیچ ربطی به نازی ها نداشت بلکه به معنای قدیمی شرقی خود، نشان دهنده حرکت چرخشی عالم وجود بود.
نماد فعلی رائیلیان، همان ستاره داود است که یک کهکشان در حال چرخش را احاطه کرده است. این نماد پس از اینکه نماد قبلی به خاطر مشابهتش با صلیب شکسته برای یهودی ها خصمانه تشخیص داده شد، تغییر کرد.
پاسخ رائل: این کاملا ساده است. هر فردی این حق را دارد که هر کاری مناسب بدنش باشد انجام دهد. همجنس بازی یک رفتار یا اخلاق عادی و غیر عادی نیست. هر انسانی باید یک زندگی جنسی هارمونیک داشته باشد. تفکیک و تغییر جنسی انسانها در رحم مادر و در مرحله ی آخر رشد و نمو صورت گرفته است. مردانی هستند که خیلی نر هستند و مردانی که خیلی ماده هستند. همانطور که زنانی وجود دارند که مردانه هستند و زنانی که خیلی ماده هستند و حالت های دیگری که بین اینها هستند.
این احمقانه است که یک همجنس باز را به خاطر هم جنس باز بودنش محکوم کنیم همانطور که احمقانه است کسی را به خاطر مرد بودنش محکوم کنیم یا یک گربه را به خاطر اینکه گربه است. تمام اینها مسائل ژنتیکی هستند. بسیاری از انواع مختلف حیوانات هم جنس باز هستند و در دهات می توان دید که سگ ها، گله گاوها و مرغ ها رفتارهای هم جنس بازانه هم از خود نشان می دهند. چه در مورد یک مرغ با گاو یا انسان همجنس بازی امری طبیعی است. آن چیزی که طبیعی نیست این است که دیگران را مجبور به قبول عقیده خودتان راجع به مسائل جنسی کنید. نژاد پرستان، سنت گرایان، ارتش گرایان جز آن افرادی هستند که دیگران را به خاطر اختلاف عقیده شان راجع به این موضوع مورد شکنجه قرار می دهند. پرخاشگری علیه انسانهای همجنس باز یک نوع نژادپرستی است. غالبا این از طرف افرادی است که زندگی جنسی سیاهی دارند و حسود می باشند. آنها نمی توانند تحمل این را بکنند که دیگران می توانند در یک نوع زندگی متفاوت شکوفا شوند. همین افرادی که همجنس بازی را محکوم می کنند، براحتی مردی را که متهم به تجاوز به یک زن می شود می بخشند، اگر چه این جرم زشتی است. در میان راهنمایان رائلی مردان و زنان همجنس باز وجود دارد، آنهایی که از جنس مخالف خوششان می آید وجود دارند، و همینطور افرادی که از هر دو جنس خوششان می آید. همه ی آنها شکوفا می شوند، چون آگاهند که به آنها به خاطر آن چیزی که هستند عشق ورزیده می شود و شانس این را دارند که در بدنشان هر جور که راضیشان می کند، تکمیل شوند. در یک مشارکت دوستانه ی افکار که هیچ مذهب دیگری قادر نبود به آنها بدهد. چطور می توان پیرو کلیسای رم بود در حالی که شنیده می شود ((غاصبان واتیکان)) همجنس بازی را محکوم می کنند، در حالی که زنان را از برابری حقوقشان محروم می کنند که کشیش نشوند. این ها دو اثبات از جنس پرستی و نژاد پرستی هستند که می تواند آنهایی را که چشم دارند و حقیقت را می بینند، کمک کند.
و اما موضع اسلام در که به ادعای رائل خان فرستاده ی موجود فضایی ای که باهاش در ارتباط بوده:
همجنس گرایی و لواط از فهرست گناهان کبیره یا منصوصه هستند یعنى، صریحا نسبت به آنها وعید عذاب داده شده مثل: شرک به خدا، یأس از رحمت خدا، آدمکشى، عاق والدین، قطع رحم (در مقابل صلهرحم)، رباخوارى، زنا، لواط، شرابخوارى، قمار، غنا (موسیقى حرام)، دروغ، ترک نماز عمدا، دزدى، حرام خوارى، اصرار بر گناه و یا غیرمنصوصه هستند یعنى غیرصریح نسبت به آنها وعید عذاب داده شده مثل: غیبت، سخنچینى، ریختن آبروى مؤمن، مکر و نیرنگ، احتکار، حسد، دشمنى کردن با مؤمن، استمناء، فتنه، بهتان، هتک قرآن (از بین بردن احترام قرآن)، هتک کعبه، هتک مساجد و(1).
لواط از گناهان بزرگ است. شخصى که مرتکب این عمل شنیع مىشود از نظر خدا و رسول او و ملائکه مورد لعنت واقع مىشود و اگر در حال بلوغ و یا اختیار اراده و عقل مرتکب این عمل شده باشد و بدون توبه واقعى مرده باشد عذاب او شدید خواهد بود. پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: »وقتى که لواط کننده در قبر نهاده شد بیشتر از سه روز باقى نمىماند و خداوند او را میان قوم هلاک شده لوط پرتاب مىکند و روز قیامت هم با آن قوم ستمکار محشور مىشود«،(2).
تصویر خدا :
آنها حتی خدای بزرگ را که در کتب آسمانی به هیچ تصویر و صورتی از او اشاره نشده است ، اینگونه تصویر کرده اند!!:
تصوير زير با توجه به آنچه كه رائل از مشاهده ي يهوه (الله) شرح داده، كشيده شده است.
موضوع (رویت)دیدن خداوند یکی از بحث انگیزترین صفات سلبی است و درباره آن اختلاف شدیدی بین فرقه های مختلف اسلامی وجود دارد.
متکلمان امامیه و معتزله معتقدند که خداوند, نه در دنیا و نه در آخرت, قابل رویت حسی نیست.
فرقه مجسمه خداوند سبحان را جسم و دارای جهت می شمارند, رویت حسی او را به طور مطلق (چه در دنیا و چه در آخرت) ممکن می دانند.
اهل حدیث و اشاعره نیز رای میانه ای را برگزیده, و بر این باورند که در آخرت ، مومنان می توانند خداوند را با چشمان خود مشاهده کنند. اشعری در این باره می گوید:
ما معتقدیم که خداوند در آخرت با چشم دیده می شود, آن چنان که قرص کامل ماه در شب بدر دیده می شود و مومنان او را می بینند.(1)
با توجه به اینکه هر یک از فرقههای یاد شده کوشیده اند, علاوه بر آوردن دلایل عقلی و نقلی بر ادعای خود, به نقد دلایل گروه مخالفت بپردازند, بحث ((رویت)) به مبحثی مفصل و گسترده تبدیل شده است.
یادآوری این نکته لازم است که محل اختلاف در این بحث, خصوص دیدن حسی خداوند به مدد قوه بینایی و عضو حسی آن, یعنی چشم است.
اما اگر مقصود از رویت, نوعی شهود قلبی و ادراک باطنی باشد, هیچ بحث و گفتگویی در امکان آن نیست و وقوع چنین رویت و مشاهده ای که از آن به ((رویت قلبی)) در مقابل ((رویت حسی)) تعبیر می کنیم هم در دنیا و هم در آخرت, ممکن خواهد بود.
البته, با مراجعه به سخنان اشعریان متاخر, روشن می شود که آنان, با توجه به وضوح امتناع نظریه دیدن حسی خداوند , تلاش کرده اند که معانی دیگری برای رویت پیدا کنند. مثلا گفته اند که محل بحث, دیدن حسی است که نیازی به رودرویی (مقابله) ندارد و مستلزم قرار گرفتن مریی (یعنی خداوند) در جهت و مکان نیست . برخی نیز مدعی شده اند که خداوند در روز رستاخیز, همان حالتی را که برای عقول مومنان در ارتباط با مشاهده باطنی نور وجود الهی حاصل است, برای چشمان آنان نیز ایجاد می کند!(2)
به هر تقدیر, تفاسیر متاخر اشعریان از رویت خداوند یا در نهایت به مشاهده قلبی برمیگردد یا به مفهومی میانجامد که نامعقول و غیر قابل تصور است.(3)
دلایل عقلی گوناگونی بر امتناع دیدن خداوند با چشم ذکر شده است که در اینجا به دو دلیل اشاره می کنیم :
1ـ رویت حسی یک شی مستلزم آن است که شی مزبور در مقابل چشمان ما قرار گیرد و لازمه چنین مقابله و مواجهه ای قرار گرفتن آن شی در جهت خاصی است . بنابراین ,مریی بودن ، مستلزم جهت و مکان داشتن است, حال آنکه خداوند متعال از داشتن جهت و مکان و نیاز به آن منزه است . بنابراین , رویت حسی خداوند ممکن نیست .
2ـ اگر خداوند قابل دیدن باشد, یا تمام ذات او یک جا دیده می شود و یا آنکه رویت ما به بخشی از ذات تعلق می پذیرد . فرض دوم آشکارا باطل است, زیرا مقتضی ترکیب در ذات خداوند بوده و ترکیب نشانه نیاز است, اما فرض اول نیز معقول نیست, زیرا لازمه آن محدود بودن ذات الهی است , در حالی که , ذات خداوند نامحدود و غیر متناهی است .
بنا بر این به دلایل عقلی دیدن خداوند خواه در دنیا یا آخرت امکان ندارد و محال است. بنابراین منظور از ملاقات الهی ، رویت قلبی و درونی ، یا دیدن آیات خداوند و عظمت الهی است.
پینوشتها:
1ـ برای مطالعه تفاسیر دیگر بنگرید به: سبحانی, محاضرات فی الالهیات, صص 206 ـ 204..
2ـ ((تظن ان یفعل بها فاقره)).
3ـ در حدیثی از امام رضا (ع) آمده است که در تفسیر آیات 22 و 23 سوره قیامت فرمود: ناظره یعنی مشرفه تنتظر ثواب ربها. (یعنی, چهره های آنان نورافشانی می کند در حالی که در انتظار پاداش پروردگارشان به سر می برند) شیخ صدوق, التوحید, باب 8, حدیث 19
*** به هر حال این دین نوظهور از بعضی نقاط تاریک تاریخ جهان و با سوء استفاده از ادیان الهی دینی نوظهور وبه قول خودشان دینی مدرن را وارد عرصه ی جهانی کرده است که حتی باعث شده که بعضی رائل را مهدی موعود قلمداد کرده واین در حالی ست که با سخنان آقای رائل در مورد ادیان گذشته مطابقت نداره و خلاف این است که زمان ظهور منجی عالم بشریت ، مهدی "عج" غیر قابل پیش بینی ست و کسانی که که ادعای امام زمان بودن و زمان ظهور را پیش بینی کردن را دارند دروغگویانی بیش نیستند. .... به امید بیداری تمامی مردم جهان.
* باتشکر از میلاد محبی و آرشام تی جی بابت ارسال این مطلب
منبع:www.sadeqin.com
roustapour.blogfa.com
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر