پل نانجینگ (روی رودخانه یانگ تسه) در چین خیلی مشهوره. این پل بیش از ۴۰ سال پیش به عنوان سمبل قدرت دولت کمونیست چین افتتاح شده و هر روز هزاران بازدید کننده ازش دیدن میکنن.
اما نکته اینجاست که این پل تا به حال محل خودکشی هزاران نفر هم بوده و بهش “پل خودکشی” هم میگند، چرا که آدمهای خیلی ناامید میان و از بالای این پل خودشون رو به آبهای خروشان رودخانه یانگ تسه میندازن. روی این پل یک آقای سی و چند ساله هست به نام چن سی. این آقا کارش اینه که داوطلبانه، در ۲ سر پل وایسته و آدمها رو نگاه کنه و از روی حالت چهره و رفتارهاشون بفهمه که کدومشون آشفته هستن و احتمالا قصد خودکشی دارن و بهشون نزدیک بشه و منصرفشون کنه. اون تا به حال ازاین طریق موفق شده ۴۲ رو از فکر پریدن از روی نرده ها منصرف کنه. او به آدمهایی که میرن بالای نرده ها که خودشون رو بندازن نزدیک میشه و میگه: «یک دقیقه به حرف های من گوش کن. بعد پایین بپر، فقط یک دقیقه…» او گفته که حتی اگه فقط موفق میشد فقط یک نفر رو نجات بده، باز هم کار زیادی انجام داده بود.
اما نکته اینجاست که این پل تا به حال محل خودکشی هزاران نفر هم بوده و بهش “پل خودکشی” هم میگند، چرا که آدمهای خیلی ناامید میان و از بالای این پل خودشون رو به آبهای خروشان رودخانه یانگ تسه میندازن. روی این پل یک آقای سی و چند ساله هست به نام چن سی. این آقا کارش اینه که داوطلبانه، در ۲ سر پل وایسته و آدمها رو نگاه کنه و از روی حالت چهره و رفتارهاشون بفهمه که کدومشون آشفته هستن و احتمالا قصد خودکشی دارن و بهشون نزدیک بشه و منصرفشون کنه. اون تا به حال ازاین طریق موفق شده ۴۲ رو از فکر پریدن از روی نرده ها منصرف کنه. او به آدمهایی که میرن بالای نرده ها که خودشون رو بندازن نزدیک میشه و میگه: «یک دقیقه به حرف های من گوش کن. بعد پایین بپر، فقط یک دقیقه…» او گفته که حتی اگه فقط موفق میشد فقط یک نفر رو نجات بده، باز هم کار زیادی انجام داده بود.
* آقای چن گفته که درسته که تا حالا خیلی ها رو نجات داده اما اینکار به تنهایی از عهده یک شخص بر نمیاد و او احتیاج به کمک اضافی داره. از طرفی اون شماره اش رو به آدمهای منصرف شده از خودکشی داده که باهاش تماس بگیرن و از اقصی نقاط چین تماسهای ناامید کننده زیادی داره و این ممکنه فشار زیادی بهش تحمیل کنه.
شغل اصلی آقای چن فروش تابلوهای تجاری کوچک هست و آخر هفته به روی این پل میاد. او گفته افرادی رو که میبینه، اغلب یا پولشون رو از دست دادن یا همسرشون یا امید. اگر موفق بشه با صحبت و یا گاهی زور اونها رو پائین بیاره، به یک رستوران میبره و باهاشون غذا میخوره و پای حرفاشون میشینه.
* اگر این مرد بخواهد اینها رو تبدیل به یک کتاب کنه (که چنین قصدی هم داره) چه چیزهایی خواهد نوشت از آدمهایی که به دلایل مختلف حالا مادی یا روحی (یا هردو) بُریده ان و میخوان خودشون رو به این آبهایی بندازن که گفته میشه احتمال موفقیت خودکشی در اونها ۱۰۰ درصد هست. و اینکه اصلا این آدم چقدر باید دلش بزرگ باشه که مبادرت به چنین کار طاقت فرسایی کرده. راضی کردن آدمهای ناامیده ناامید، برای اینکه به زندگی برگردند و مجددا خودشون رو بازیابی کنند.
0 دیدگاه:
ارسال یک نظر