(پیتونک گلچینی از بهترین مطالب وب را در اختیارتان می گذارد) کپی برداری از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است

توجه

دوستان عزیز یک سالی هست که وبلاگ نویسی رو گذاشتم کنارازین به بعد میتونید مطالب خنده دار و جالب رو در فیس بوک من ببینید:www.facebook.com/Aran.Fadavi *برای ارسال نظر هایتان در زیر هر مطلب کادری با گزینه ی (ارسال یک نظر) وجود دارد . با کلیک کردن بر روی آن و پر کردن فرم مورد نظر، ما را در بهتر شدن یاری کنید.

*برای دیدن عکس هایی که دیده نمی شوند از Show picture استفاده کنید.

*برای دیدن صفحات بعدی از گزینه ی "پیام های قدیمی تر" در قسمت پایین صفحه استفاده کنید.

روز پنچ شنبه بود.خیلی هیجان زده بودم،آخه اون روز با دوست دخترم قرار داشتم.
ساعت 6:30از خواب بیدار شدم،نمیدونستم چرا ولی اصلا خوابم نمی برد.از جام پا شدم و از بیکاری فکر شستن ماشین به سرم زد.
ساعت نزدیک دو بود. سر میز نهار حاضر شدم  اما  اصلا نمی تونستم غذا بخورم.
پاشدم و رفتم که یه دوش بگیرم آخه بعدش باید سر قرار حاضر می شدم.ساعت مُچیم رو نگاه کردم،ساعت 3:45 دقیقه بود.باعجله رفتم سراغ ماشین، در رو باز کردم و بعد از روشن کردن ماشین سریع به سمت پارک(محل قرار) حرکت کردم بخاطر اینکه دوست نداشتم ستاره منتظر بمونه.ساعت 3:55 به پارک رسیدم.


توجه:

برای دیدن صفحه ی بعد بر روی "پیام های قدیمی تر" کلیک کنید

--------------------------------